ابتلا به کووید۱۹

عزیزانم متاسفم که این چندماه براتون بدگذشت.خدالعنت کنه باعث تولید ویروس کرونارو.
بااینکه خودمونو تواین چندماه زندونی کرده بودم وهیچ جا نمیرفتیم.اما باباتون با یه اشتباه ورفتن ۱۰دقیقه ای خونه مادرش.ویروس رو بخونه آورد.اول خودش وبعد۳روز مارو درگیر کرد.وقتی آزمایش باباتون مثبت شد دنیابرسرم آوارشد.آنیساجونم توخوب یادت میمونه که من چطور گریه وزجزه میزدم که خدایا خودت بدادمون برس.به لطف خدا درگیری ریه کم بود.ولی سرفه های من شدید بود بخاطر آنیلا هم نتونستم دارو بخورم چون بهت شیرمیدادم.آنیساجونی خداروشکرکه تو یه شبانه روز بیشتر تب نکردی.ولی آنیلا کوچولوم تب تو ۳روز طول کشید ومن توی این سه روز بدترین روزای عمرم رو سپری کردم.هرکی زنگ میزد میزدم زیرگریه که( دعا کنین واسه آنیلا اتفاقی نیوفته).مریصی خودم وبدن دردام رو احساس نمیکردم فقط فکر توبودم کوچولوی ۱۱ماهم.
خداروشکر حالت بهبود یافت.ولی من وباباتون ۲هفته ناخوش بودیم‌.خلاصه خداروشکر هممون بسلامتی رد کردیم.بعد۴هفته کلید ویلای خاله آذر رو گرفتم ورفتیم شمال برای دوران نقاهتمون🙂یه هفته هوای پاک اونجارو به ریه هامون دادیم.البته خاله شهلا وعمو رحمانی هم باهامون اومدن.اخه تو اون ویلای ۷هزارمتری واقعا ترسناک بود تنهایی بریم.از آدایی پیمانت پرسیدم واونم گفت مشکلی نیست اونام بیان.
حسابی حسابی بهمون خوش گذشت.ترسم از کرونا که نگیریم بیخود بود چون اومد سراغمون.بااون همه رعایت و دوری از خانواده.بابات اوردولی باعث شد یه مسافرتی بعد ۱۹ماه بریم.اینام چندتا ازعکسای روزای خوش بعد ناخوش

عکسای روزای خوش بعد ناخوش