آنیساآنیسا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
پیوندعشق منوباباپیوندعشق منوبابا، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
آنیلاآنیلا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

آنیسافرشته زمینی

آنیسا وآنیلا

قربانی گوسفند

1393/5/10 17:59
نویسنده : شبنم.س
614 بازدید
اشتراک گذاری

دیروزنذر گوسفند برات داشتیم.بابامهدی صبح رفت وگوسفندخرید.توهم زودی رفتی پیلوت تاباگوسفند بازی کنی هم میترسیدی هم دوست داشتی باهاش بازی کنی موقع سربریدن اومدم که بیارمت بالا اونقدر جیغ ودادکردی که بزاربمونم باهاش بازی کنم باگریه میگفتی که والله جانی اذیت نمیکنم.وقتی بازور آوردمت بالا،دستبردارنبودی که بزار ازپنجره نگاش کنم اما نمیفهمیدی که نمیخام خون ببینی .ولی ازاون بدترشودیدی،بابات خونی مالی اومد خونه ازسرش خون میاومد بادیدنش ازترس زدی زیرگریه ،فرستادمت خونه ناهیدعمه (همسایه)وسرباباتوکه نردبان افتاده بود باندپیچی کردم.خلاصه وقتی گوشتهارو بالا آوردن هی میگفتی گوشت گوسفنده منم جواب میدادم که نه اون رفت به بچش شیربده.

موقع خردکردن گوشتهای نذری ،اونقدر دمبه گوسفندرو بادستات ورز دادی که روغنشون کم مونده بود دربیاد،وای حسابی کلافم کرده بودی هی دستاتو میشستم دوباره میاومدی وباگوشتا بازی میکردی.تندتندخردکردیم وباباو آدایی رضات بردن بدند خیریه(بابا باغی)تبریز.آخه  نذرمون برای سلامتیت  به اونجا بود.ایشالله  همیشه خدا بهت سلامتی بده خیلی دوستت داریم.زبان

                                                    

پسندها (3)

نظرات (1)

مریم
26 شهریور 93 12:51
دست تون درد نکنه خداقبول کنه