آنیساآنیسا، تا این لحظه: 13 سال و 16 روز سن داره
پیوندعشق منوباباپیوندعشق منوبابا، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره
آنیلاآنیلا، تا این لحظه: 4 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

آنیسافرشته زمینی

آنیسا وآنیلا

عکسای عروسی.

عزیزم اینام عکسای عروسی فرنازجونو پریاجون که خیلی خوشگل شده بودی. اینا روز عروسی فرنازجون بود. اینام حنابندونو عروسی پریاجون بود. ...
7 شهريور 1396

اسباب کشی

سلام عزیزترازجانم،دختر یکی یدونم،بلاخره به یکی ازآرزوهات رسوندیمت.خردادماه خونمون رو فروختیم وبامشورت وکمک دایی پیمانت،یه خونه جدیدوبزرگتر بالای شهرگرفتیم.نزدیک خونه مامانجون.یه کوی باهم فاصله داریم.بعد حنای پریاجون اسباب کشی کردیم(۲۲مرداد).خیلی مشکل بود اسباب کشی.خدابه داد مستاجرها برسه انشالله همگیشون صاحب خونه شخصی بشن. خونه جدیدمونو خیلی دوست داری درسته که از خونه قبلی بخاطر عمه ناهیدت(همسایه)دل نمیکندی وخیلی گریه کردی اما اینجاروهم خیلی دوست داری چون نزدیکه خونه باباجونومامانجونتی. راستی تیرماه تالار عروسی فرنازجون رفتیم.مردادماه هم حنای پریا و شهریورهم عروسی پریا رفتیم همشون عالی بودن وبتوحسابی خوش گذشت.
7 شهريور 1396

آرزوی آنیسا.

سلام عزیزکم.یه روز قبل مراسم ختم یس که۳خردادبود داشتم به کمک ناهید عمت شعله زرد میپختم که بتو گفتم بیا شعله زردرو همبزن وازخدا یه آرزویی بخواه.توهم موقع همزدن گفتی«خدایا بمایه خونه تازه بده بعدشم یه خواهربده»وصلوات فرستادی.درست ۱۰روز بعدش خونمونو فروختیم و۲هفته بعدخونه خریدیم.به این میگن آرزوی واقعی وبرآورده شدنش.۳سال بودکه میخاستیم خونه روبفروشیم امابه دلایلی نمیشد.قربون حکمت خدابرم که به آرزوی تو پاسخ داد.بعد۸سال سکونت بایداسباب کشی کنیم هم خوشحالم هم ناراحت.خوشحال ازاینکه نزدیک خانواده ام میشم ناراحت از همسایه عزیزم ناهیدعمت،که توازکوچیکیت بااونا اونس گرفتی اونام که بچه ندارن ترو خیلی دوست دارن. انشالله همسایه جدیدشون آدمای خوبی باشن. ...
31 خرداد 1396

تول۶سالگی و عید ۹۶

یکی یدونه مامان عزیز دلم،امسال هم مثل سالهای قبل تم تولدتو خودت انتخاب کردی.عاشق السا شخصیت معروف کارتون فروزنی.تولدت مفصل برگزارشد چندنفرهم به تعدادمون اضافه شده(مهیار_شایان_ثمین).خیلی خوش گذشت حسابی شلوغی کردی چون تعدادمون زیلدبود شام رو سلف سرویس کردیم.کادوهاتم که عالیه عالی بود. (عکساتوبزودی میزارم) عیدامسال روهم رفتیم شمال ویلای خاله آذر.اونجاهم حسابی خوش گذرونی کردیم.راستی راجب بچه پافشاریت بدتر شده مخصوصابعددنیا اومدن ثمین دختر عمه فریبات.هروقت اونو میبینی دو روز گریه وزاری که چرا همه دوتا بچه دارن ما نداریم.نی نی عمه پریساتم که بزودی دنیامیاد وای بحال من.همه توشمال سرزنشم کردن که درحقتظلم میکنم  که برات همدمی نمیارم.با ...
10 فروردين 1396

خلاصه ماههای گذشته.

سلام عشقم عمرم وجودم.عزیزم تابستون امسال ۲ترم کلاس نقاشی رفتی نقاشیت خیلی خوب شده.مهرامسال هم بایدپیش دبستانی میرفتی ولی به پیشنهاد آدایی پیمانت نذاشتمت موند سال دیگه بری پیش دبستانی.یه سال دیرتر از بقیه میری مدرسه واین هیچ مشکلی نداره بلکه رشد ذهنیت بهتر وبیشتر آماده پذیرش میشه.همه انگار عوام شدن که هی میگن(ایوای یه سال دیرکرد دیگه عقب موند از بقیه)چه عقبی موندی ما نفهمیدیم انگار تو نوبت چیزی وایستادیم که دیر کرده وعقب موندیم.از دست این مردم.....یه ذره مطالعه بهتر از این چرندیاته. راستی باباجون هم آنژیو شد وماهم مریم وزنده شدیم تا برگشت از اتاق عمل.خوشبختانه خدا ناامیدمون نکرد و دعاهامونو شنید.ازش بابت سلامتی کل خانوادم ممنونم. آید...
9 آذر 1395

تولد۵سالگی باتم مینی موس وعید۹۵

عزیزترازجانم همه زندگیم تولدت مبارک.کمی دیر اومدم واسه مطلب گذاشتن آخه نت نداشتیم.تولدامسالت رو دو بارگرفتیم بخاطرفوت شوهرخاله ام نتونستم مهمون زیادی دعوت کنم یه تولدت روخونه آناایناگرفتیم یه کیک به انتخاب خودت خریدیم .تولددومیت روبعدهفتم مراسم آقاجان(شوهرخاله ام) خونه خودمون گرفتیم اما نتونستیم پریااینارودعوت کنیم.                              عیدامسال روهم همگی رفتیم شمال ویلای خاله آذراینا.خیلی عالی بود وخوش گذشت حسابی شلوغی کردی. عکسات رو هم بزودی میزارم ...
29 فروردين 1395