سلام عزیزکم.یه روز قبل مراسم ختم یس که۳خردادبود داشتم به کمک ناهید عمت شعله زرد میپختم که بتو گفتم بیا شعله زردرو همبزن وازخدا یه آرزویی بخواه.توهم موقع همزدن گفتی«خدایا بمایه خونه تازه بده بعدشم یه خواهربده»وصلوات فرستادی.درست ۱۰روز بعدش خونمونو فروختیم و۲هفته بعدخونه خریدیم.به این میگن آرزوی واقعی وبرآورده شدنش.۳سال بودکه میخاستیم خونه روبفروشیم امابه دلایلی نمیشد.قربون حکمت خدابرم که به آرزوی تو پاسخ داد.بعد۸سال سکونت بایداسباب کشی کنیم هم خوشحالم هم ناراحت.خوشحال ازاینکه نزدیک خانواده ام میشم ناراحت از همسایه عزیزم ناهیدعمت،که توازکوچیکیت بااونا اونس گرفتی اونام که بچه ندارن ترو خیلی دوست دارن. انشالله همسایه جدیدشون آدمای خوبی باشن. ...